۞ سعدی:
دو چشم باز نهاده نشسته‌ام همه شب / چو فَرْقَدَین و نگه می‌کنم ثریا را

موقعیت شما : صفحه اصلی » اخبار » سرمقاله
  • ۰۳ اردیبهشت ۱۴۰۳ - ۸:۴۶
  • ارسال توسط :
1574228 828 - کوفتن بر آهن سرد
کوفتن بر آهن سرد

کوفتن بر آهن سرد

در هوای مطبوع عصرگاهی یک روز پائیزی سال 84، کیفور روی نیمکت محوطه دانشکده نشسته بودم که یکی از بچه ها به طرفم آمد.

در هوای مطبوع عصرگاهی یک روز پائیزی سال ۸۴، کیفور روی نیمکت محوطه دانشکده نشسته بودم که یکی از بچه ها به طرفم آمد. بعد سلام و احوالپرسی گفت که تیم خبری برنامه ۳۰/۲۰ برای تهیه یک گزارش آمده اند و دعوت کرد من هم جلوی دوربین بروم. موضوع گشت ارشاد بود. مساله ای که احمدی نژاد در آغازین ماه های دولت اول خود استارت زده بود تا به زعم خود معضلات اجتماعی ناشی از عملکرد دولت اصلاحات را سروسامانی بدهد. گفتم حرف های من به درد شما نمی خورد. پخش نمی شود. گفت: من تضمین می کنم. خواستم مثل دیوژن که به اسکندر گفته بود، «از جلوی آفتاب من کنار برو»، یک جمله قصار از خودم در کنم که منصرف شدم. راست اش خودم هم از این که ادای آدم حسابی ها را دربیارم، خنده ام گرفت. بنابراین خیلی عامیانه گفتم: بی خیال ما شو. از او اصرار و از ما انکار؛ تا این که کشان کشان مرا برد به کلاسی که برای همین منظور خالی کرده بودند.

چند نفر از دانشجوهای کارشناسی انگار که قرار است در مجمع سازمان ملل سخنرانی کنند، با استرس خود را آماده می کردند. سجاد پسر آقای صفارهرندی وزیر وقت هم مثل یک ناظر، ساکت گوشه ای ایستاده بود و صحنه را زیر نظر داشت. کامران، هم، بود (این جمله آخر را می توانید به سبک دیالوگ معروف بهمن مفید در فیلم قیصر بخوانید تا سینمائی تر بشود). حالا کامران کیه؟ خوب مشخصه. کامران نجف زاده خبرنگار جنجالی آن روزها که بعدها، خبرنگار صداوسیما در نیویورک شد و الان با ظاهری متفاوت یک برنامه گفتگومحور را روی آنتن دارد. خلاصه برای این که اثبات کنند قصد دارند دیدگاه های مختلف را پوشش دهند، تقریبا به زور و ضرب و هل دادن چند هندوانه به زیر بغل، من را روی یک صندلی نشاندند و یک دو سه گفتند و آقا بریم. گفتم در کلاس ها به ما یاد داده اند که مسائل اجتماعی چندبعدی و پیچیده هستند؛ اگر دنبال ایجاد مطلوبتی در جامعه هستید، راهش بگیر و ببند و فشار نیست. حرف اول و آخر در این گونه طرح ها باید اقناع باشد. خواستم ادامه دهم که یکی گفت: آقا خیلی هم عالی. نفر بعدی. شب که اخبار رو دیدم، اظهار نظر همه دوستان پخش شد الا صحبت های من. همه هم در ستایش از این طرح که بله بی حجابی آفت جامعه است و فلان و فلان. نمیدانم آن عزیزانی که در آن روز دل انگیز پائیزی، شاید تحت تاثیر فضای شکل گرفته آن اتاق و دوربین و سه پایه و نور و صدا، با شور و حرارت از این طرح دفاع کردند، الان چگونه می اندیشند، اما به گمانم نتیجه کار بعد از ۱۹ سال به اندازه کافی روشن بوده و نیازی نیست بگوئیم که وضعیت حجاب آن دوران، الان برای مسئولین امر یک آرزوی دست نیافتنی است. پس چه اصراری هست که یک طرح قبلا آزموده شده که ناکارآمدی آن بر همگان مسجل شده، بارها و بارها با تحمیل هزینه های سیاسی، فرهنگی و اجتماعی گزاف بر جامعه تحمیل شود. آیا وقت آن فرانرسیده که یک بار برای همیشه با اجماع نخبگانی، راهی تازه در پیش گرفته شود؟ مساله مخالفت با حجاب نیست؛ چون هیچ عقل سلیمی، هیچ گونه ناهنجاری و پوشش نامتعارفی را برنمی تابد؛ بلکه مخالفت با روش های اجرای آن در زمانه ای است که خیابان ها و کوچه ها و گذرها در تصرف جوانان و نوجوانانی است که متفاوت از پدران و مادران خود می اندیشند و ارتباط با آن ها فهم زبان و درک دنیای متفاوتی را می طلبد.

پاسخ دادن

ایمیل شما منتشر نمی شود.

سوال امنیتی ضد ربات *