۞ سعدی:
دو چشم باز نهاده نشسته‌ام همه شب / چو فَرْقَدَین و نگه می‌کنم ثریا را

موقعیت شما : صفحه اصلی » اخبار » سرمقاله
  • ۲۰ فروردین ۱۴۰۳ - ۸:۳۴
  • ارسال توسط :
1402120507183069729452464 - آنچه خود داشت ...
آنچه خود داشت …

آنچه خود داشت …

یکی از مباحث اصلی در نظریه های ارتباطات و توسعه، توجه به این نکته است که هر نوع توسعه ای باید از درون بجوشد. یعنی بر مبنای فرهنگی شکل بگیرد که جامعه با آن مانوس است.

یکی از مباحث اصلی در نظریه های ارتباطات و توسعه، توجه به این نکته است که هر نوع توسعه ای باید از درون بجوشد. یعنی بر مبنای فرهنگی شکل بگیرد که جامعه با آن مانوس است. هر چند این بحث بیشتر در سطح کلان مطرح است، اما می تواند درباره خرده فرهنگ هایی مثل توسعه یک استان نیز کاربرد داشته باشد. بنابراین اگر می خواهیم اتفاق مطلوبی که توسعه خوانده می شود را در استان زنجان رقم بزنیم، قدم اول آن است که نگاه مان به داشته های بومی خودمان باشد. عاریه گرفتن از سایر هویت ها حتی در قالب واژه ها می تواند ما را به کژراهه بکشاند. یکی از مصادیق این مساله در بافت فرهنگی زنجان، نوعی ازخودبیگانگی نسبت به فرهنگ بومی است که خود را بیشتر در قالب تمسک و توجه به فرهنگ پایتخت و استفاده های طنزگونه از نمادهای ظاهری آن، نشان می دهد.
نقاط مرکزی به معنای جغرافیایی و فرهنگی همواره در تعریف هویت، دست بالاتر را داشته اند. این مساله مختص ایران نیست. تقریبا همه جا وجود دارد.

سبک زندگی و نوع نگاه مرکزنشینان ایرانی نیز شاید نزدیک به یک قرن است که عناصر و نمادهای خود را بر سایر هویت ها تحمیل می کند. از این منظر هر آن چه که غیرتهرانی یا به قول معروف شهرستانی است، در درجه دوم قرار گرفته، گاه به ابزاری برای لودگی و تخفیف استفاده و معمولا پس زده می شود. بنابراین تمام ارکان جامعه در تلاشی غم انگیز، سعی می کند سبک و سیاق زندگی و جهان بینی و لهجه و دکوراسیون خانه و هر چیز پیدا و پنهان خود را به طرز کاریکاتورگونه ای شبیه به آن «دال مرکزی» کند.
خاطرم است چند سال پیش در گذر از یکی از محلات شهر به نمای ساختمانی برخوردم که ماکت کوچکی از برج آزادی تهران در بالای آن به شکلی مضحک خودنمایی می کرد. بسان زگیلی که هیچ تناسب مفهومی با هویت بصری ساختمان نداشت؛ این را بگذارید در کنار تلاش آدم های دهه های گذشته برای رفتن به تهران و ثبت خاطرات در قالب عکس، با پس زمینه ای از میدان و برج آزادی. واضح است که تهرانی بودن به عنوان یک «دال مرکزی»، سالیانی است که بر هویت های غیر از خود و خرده فرهنگ ها سایه افکنده و حضور خود را به رخ می کشد. هر چند مشاهده این مسائل حتی در سطح فردی آزاردهنده بوده و می تواند نشانه ای از عدم بلوغ فکری باشد، اما وقتی از سطح فردی فراتر رفته و به یک کنش سیاستی و جمعی تبدیل می شود، یک مصیبت تمام عیار است. نمونه ها فراوان است.
کافی است نگاهی به نامگذاری محلات و شهرک های تازه بنیاد بیندازید؛ نام هایی چون، ونک، پونک، الهیه، میرداماد و … نشان می دهد، مرعوب بودن در برابر این دال مرکزی (پایتختی شدن)، می تواند از مرحله عکس یادگاری با برج آزادی فراتر رفته و به طرق مختلف بازتولید شود. این در حالی است که هویت تاریخی شهر زنجان بسی کهن تر از تهران بوده و گنجینه عظیمی از ادبیات و استعاره ها و واژه ها را در اختیار دارد. وجود اسامی محلاتی چون «دگرمان ارخی»، «قویوباشی» و استفاده از پیشوندها و پسوندهایی چون «آشاغی» و «یوخاری» که هنوز استفاده می شوند، دقیقا این غنای فرهنگی را نشان می دهد. در سطحی دیگر، متاسفانه نگاه متولیان مدیریت شهری نیز عاری از این نقیصه نیست. بسیار مشاهده می شود، طراحی و اجرای برنامه های مختلف به تقلید از اقدامات انجام شده در تهران (دال مرکزی) انجام می شود. برای مثال دیوارنگاره میدان ولیعصر تهران که چند صباحی در رسانه های سراسری مورد توجه قرار گرفت، مدیران شهرداری زنجان را بر آن داشت تا با هزینه ای (احتمالا گزاف)، عین آن پروژه را در زنجان کلید بزنند؛ غافل از این که آن سازه تبلیغاتی، اگر کارکردی در ساختار شهری تهران داشته باشد، دلیل و تضمینی وجود ندارد که در زنجان هم این اتفاق بیفتد.
دیوارنگاره ولیعصر تهران اگر در مقطعی مورد توجه قرار گرفت، نه به خاطر خود سازه یا محل قرارگیری آن، بلکه به خاطر توجه رسانه ها در بازنشر محتوای آن بود؛ مساله ای که تحقق آن درباره نمونه زنجانی، بعید به نظر می رسد. به این مورد اضافه کنید برنامه هایی چون پخت بزرگترین کیک و بزرگترین ساندویچ و … که از طریق پایتخت (دال مرکزی) به پیرامون پمپاژ می شود و به صورت ناشیانه ای از طرف مدیران شهری زنجان، مصرف و استفاده می شود.
آخرین مورد از این سلسله اتفاقات، اعلام «احداث بازارچه در زنجان به سبک پایتخت» از سوی رئیس کمیسیون فرهنگی، اجتماعی و ورزشی شهرداری زنجان است. سوالی که مطرح می شود این است که بازارچه های تهران چه ویژگی منحصر به فردی دارند که آن ها را متفاوت از مثلا بازارچه های سایر شهرها مانند تبریز یا اصفهان می کند.
آیا اصلا ویژگی خاصی وجود دارد؟ هدف از طرح این مساله زیر سوال بردن خدمت انجام شده در قالب این بازارچه نیست؛ بلکه توجه دادن به این نکته است که همه ما در ناخودآگاه خود که در طول تاریخ چند دهه گذشته و به مدد فشار بی امان رسانه های رسمی شکل گرفته، مرعوب نام و نشان پایتخت بوده و این مساله، دید و نگاه ما را در مورد هر مساله و پدیده ای کانالیزه کرده است. نتیجه این نگاه می شود، غفلت از ظرفیت های مادی، معنوی و تاریخی بومی که در بزنگاه ها و بحران های اجتماعی تنها ریسمانی است که می توان به آن چنگ انداخت.

پاسخ دادن

ایمیل شما منتشر نمی شود.

سوال امنیتی ضد ربات *