۞ سعدی:
دو چشم باز نهاده نشسته‌ام همه شب / چو فَرْقَدَین و نگه می‌کنم ثریا را

موقعیت شما : صفحه اصلی » اخبار » سرمقاله
  • ۰۹ اردیبهشت ۱۴۰۳ - ۸:۴۰
  • ارسال توسط :

نشانگان سکوت و فراموشی

در ایام دانشجویی توفیق این را داشتم که یکی از واحدهای دانشگاهی را با یکی از اساتید شهیر حوزه علوم اجتماعی پاس کنم. شیوه تدریس ایشان گاهی به این شکل بود که در بدو ورود به کلاس، اولین کلمه خارج شده از دهان اولین دانشجوی بخت برگشته را می گرفت و با سوال و جواب تا حدودی آزاردهنده و تحقیرآمیز، بحثی را مطرح می کرد که تا پایان کلاس ادامه می یافت.

در ایام دانشجویی توفیق این را داشتم که یکی از واحدهای دانشگاهی را با یکی از اساتید شهیر حوزه علوم اجتماعی پاس کنم. شیوه تدریس ایشان گاهی به این شکل بود که در بدو ورود به کلاس، اولین کلمه خارج شده از دهان اولین دانشجوی بخت برگشته را می گرفت و با سوال و جواب تا حدودی آزاردهنده و تحقیرآمیز، بحثی را مطرح می کرد که تا پایان کلاس ادامه می یافت. خیلی هم استادانه روند بحث را هر طور که دوست داشت مدیریت می کرد تا به آن نتیجه ای که می خواست برسد. خاطرم هست یک بار یکی از بچه ها، غافل از این شگرد استاد، همان ابتدا از خستگی ناشی از کلاس های پی در پی شکایت کرد. استاد همان مفهوم خستگی را دست گرفت و نفهمیدیم چگونه در پایان کلاس از آن به مفهوم خودشیفتگی رسید. همین قدر عجیب و پیچیده. از نظر ایشان تمام مفاهیم به یکدیگر گره خورده اند و نمی توان هیچ پدیده ملموس و ناملموسی را بدون ارتباط آن با سایر پدیده ها ولو در ظاهر بی ربط، بررسی کرد.

وقتی این خاطره به ذهن ام آمد، با خودم گفتم چرا از کنار مفاهیمی که هر روز با آن ها سروکار داریم به این راحتی عبور می کنیم. مگر نه این که به قول قدما، «مفاهیم مقدس هستند». مثلا وقتی در احوالات مدیران امروز جامعه دقیق می شوم دو مفهوم «سکوت» در قبال آشفتگی های عمدتا اقتصادی حال حاضر و «فراموشی» وعده های آنچنانی در آستانه انتخابات خیلی توی ذوق می زند؛ همان ضرب المثل معروف «کی بود کی بود من نبودم». جالب است که با اندکی جستجو در فضای علمی وب، متوجه می شوید که صدها و شاید هزاران کتاب فقط درباره مفهوم «سکوت» به عنوان وجهی از ارتباطات غیرکلامی نوشته شده است؛ یا پیشینیان ما با قرار دادن «فراموشی» در نقطه مقابل «توجه»، هزاران صفحه سفید را سیاه کرده اند. جدای از ادبیات دینی که «فراموشی» عمدی و سهوی را معمولا مورد نکوهش قرار داده، بسیاری از نویسندگان و متفکران بزرگ نیز به صور مستقیم و غیرمستقیم به این مساله اشاره کرده اند. برای مثال کافکا با محور قرار دادن مساله «فراموشی» در بطن رمان «محاکمه» و سایر آثارش، روند شخصیتی قهرمانان داستان را به گونه ای طراحی کرده که هر چند به خاطر «فراموشی» زجر می کشند ولی گاهی اوقات، این امر، به زعم آن ها، امکان نجات شان را فراهم می کند. کافکا توجه و عدم فراموشی را مساوی وجدان و اخلاق می داند و عملا موضع خود را مشخص می کند. حال زمانی که این دو مفهوم را به اصطلاح بومی کرده و آن ها را در بستر فضای سیاسی جامعه خود، قرار می دهیم، مشخص می شود که تمسک به آن ها، راه گریزی برای بسیاری از افراد جامعه به ویژه مدیران است. وقتی می بینید دولتمردان ما که تا پیش از تصدی جایگاه های مهم خود، مثل بلبل حرف می زنند و به انگشت اشاره، مستقیم در باغ بهشت را نشان مان می دهند و آدرس مدینه فاضله را با لوکیشن تعیین می کنند و بعد از سوار شدن بر خر مراد، روزه سکوت می گیرند و سخنان گهربار خود را فراموش می کنند، نشان می دهد، اگر هیچ هنری هم نداشته باشند، در استفاده از این مکانیسم روانشناسانه، ید طولایی دارند. شاهد مثال به قدری فراوان است که ذکر آن ها، فایده ای جز تطویل کلام و حرص دادن به مخاطب ندارد؛ از قیمت دلار و ادعاهای خیالی درباره کنترل آن گرفته تا قیمت مرغ و احیای دریاچه ارومیه و ایجاد شغل با یک میلیون تومان و گشت ارشاد مدیران و …. . کافی است یکی از پیام رسان های خارجی موجود در گوشی های خود را باز کنید و ببینید که کاربران با مقایسه مواضع قبل و بعد برخی از مسئولان، چگونه بر علیه این فراموشی خودخواسته، شوریده و این حضرات را در پیشگاه تاریخ حاضر می کنند. آن چه این قسم از افراد نمی بینند این است که زمانه امروز، دوران ثبت گفتارها و کردارها توسط لشکری از کاربران حقیقی است که مو را از ماست بیرون می کشند و به مدد شبکه های اجتماعی، حافظه جمعی را زنده و سرپا نگه می دارند. دوران مدعی بودن و در رفتن به وقت حساب، دیرزمانی است که پایان یافته است.

پاسخ دادن

ایمیل شما منتشر نمی شود.

سوال امنیتی ضد ربات *