۞ سعدی:
چو بینی یتیمی سر افکنده پیش / مده بوسه بر روی فرزند خویش

موقعیت شما : صفحه اصلی » اخبار » سرمقاله
  • ۱۰ اردیبهشت ۱۴۰۳ - ۸:۵۷
  • ارسال توسط :
photo ۲۰۲۴ ۰۴ ۲۸ ۱۷ ۱۵ ۰۹ - رهاشده در گرداب تنهایی
رهاشده در گرداب تنهایی

رهاشده در گرداب تنهایی

پژوهش کلاسیک امیل دورکیم در باب خودکشی هنوز هم پس از گذشت بیش از 130 سال، معتبرترین متن علمی در این باره است.

پژوهش کلاسیک امیل دورکیم در باب خودکشی هنوز هم پس از گذشت بیش از ۱۳۰ سال، معتبرترین متن علمی در این باره است. دورکیم با بررسی این پدیده در بین جوامع و گروه های مختلف اجتماعی متوجه شد، مجردها بیشتر از متاهل ها، افراد بدون فرزند بیشتر از افراد فرزنددار، پروتستان ها بیشتر از کاتولیک ها، سربازان بیشتر از غیرنظامیان، تحصیل کرده ها بیشتر از افراد بدون تحصیلات و …. دست به خودکشی می زنند.
از نظر دورکیم، آن نخی که این هویت های به ظاهر بی ارتباط را به یکدیگر وصل می کند، این است که گروه اول به نسبت گروه دوم، حمایت اجتماعی کمتری از سوی جامعه و نهادهای مرتبط با آن دریافت می کنند.
در یک کلام، تنها و رها شده هستند. وی در نهایت با وام گرفتن از مفهوم «آنومی»، یعنی نوعی آشفتگی اجتماعی، برای تئوریزه کردن این مطالعه استفاده می کند.

مرتون همپای دورکیم، آنومی اجتماعی را محصول وضعیت پیچیده ای می داند که طی آن یک جامعه بر اهداف و ارزش های خاصی تاکید می کند، در حالی که ابزارها و روش های رسیدن به آن ارزش ها، یا در دسترس نیستند یا به اندازه کافی کارکرد مطلوبی ندارند. مختصر این که، آدمی که قصد خودکشی دارد یا به آن فکر می کند، خود را در محاصره فشارهای محیط پیرامونی، تنها و بی دفاع می بیند. حتما آن محتوای مجازی در این مورد را دیده اید. شخصی قبل از خودکشی بر روی تکه کاغذی نوشته بود: «به سوی پل می روم، در مسیرم اگر حتی یک نفر به من لبخند بزند، منصرف می شوم». حال که چند روزی است، بحث افزایش خودکشی در بین پزشکان متخصص و پرستاران در رسانه ها برجسته شده، شاید بتوان از دریچه نظریه های این جامعه شناس شهیر، نگاه متفاوت تری به این مساله داشت.
طبق آماری که از سوی مشاور اجتماعی سازمان نظام پزشکی اعلام شده، گویا ۱۶ مورد خودکشی قطعی در سال گذشته در بین پزشکان ثبت شده است که به نظر می رسد با توجه به مسائل فرهنگی و اکراه خانواده ها در اعلام خودکشی به عنوان علت فوت، آمار واقعی بیش از این ها باشد.
هر چند پدیده خودکشی، می تواند در هر جامعه ای اتفاق بیفتد، اما با در نظر گرفتن جایگاه و منزلت اجتماعی جامعه پزشکان و این که از منظر افکار عمومی، این صنف قاعدتا مشکلات کمتری نسبت به دیگران دارند، افزایش شیب این مساله در بین پزشکان، خیلی عجیب است. در اوایل دهه ۸۰ اساتید و دانشجویان رشته مردم شناسی به تکاپوی سختی افتاده بودند.
دلیل آن گویا این بود که آمار خودسوزی دختران جوان یک منطقه روستائی در یکی از استان های محروم کشور در یک بازه زمانی خاص، افزایش یافته بود. هر چند این اتفاق در آن زمان خیلی به رسانه ها راه پیدا نکرد، اما چندین نفر به تکاپو افتاده بودند و به صورت مستقل سعی داشتند، علت مساله را پیدا کنند. وقتی آن اتفاق را با خودکشی این روزهای کادر درمان در مقیاس ملی، مقایسه می کنم، آوار مصیبت را بیشتر درک کرده و این سوال مدام در ذهنم تکرار می شود که چه بلایی بر سر نظام برنامه ریزی و قوه عاقله جامعه آمده که این گونه در برابر این حجم از مصیبت، این گونه بی تفاوت شده است. ما سنگدل تر و بی تفاوت تر شده ایم یا آب از سر گذشته و دیگر چیزی تکانمان نمی دهد. چرا هیچ کار مطالعاتی خاصی برای درک علل خودکشی در بین متخصص ترین و نخبه ترین افراد جامعه صورت نمی گیرد؟! چرا وزیر بهداشت ولو برای حفظ ظاهر هم عرض اندامی نمی کند؟ این احساس رهاشدگی و بی پناهی روانی که گریبان آدمیان را گرفته و آن ها را تا مرز نابودی می برد، محصول کدام سیاستگزاری غلطی است که هیچ کس را از آن گریزی نیست.
در آخرین مورد از خودکشی پزشکان، چند روز پیش یکی از پزشکان فوق تخصص در رشته روماتولوژی به زندگی خود پایان داد. شوربختانه تر این که یک روز قبل، همکاران خود را در جریان تصمیم خود قرار می دهد و کسی حرفش را جدی نمی گیرد. تنها پس از مرگش بود که یکی از همکاران اش مطلبی در فضای مجازی نوشت. ماحصل آن مطلب در چند کلمه آن آمده است: «از پس تنهایی هایش برنیامد».

پاسخ دادن

ایمیل شما منتشر نمی شود.

سوال امنیتی ضد ربات *